افسردگی و درد
افسردگی می تواند درد را شدیدتر کند،به ویژه اگر دیرپا باشد.یکی از علل آن است که افسردگی توانایی بدن در تولید آندروفین ها را کاهش می دهد.
در موارد افسردگی شدید،بیماران ممکن است کاملاً دل مشغولی مشکلات جسمانی خود شوند و به این باور برسند که بخشی از بدنشان آسیب دیده یا تغییری کرده و باعث درد شدید شده است.در چنین مواردی درد از افسردگی بیمار سرچشمه می گیرد.
ترس و درد
اگر علت را نمی دانید،ترس و عدم اطمینان می تواند ان را شدت بخشد.همانند اضطراب ،ترس هم تحریک پذیری بدن در قبال محرک های موجود درد را افزایش می دهدو گیرنده های درد حساس تر می شوند گاهی افراد از ترس این که فعالیت شدید باعث آسیب دیدنشان شود از ورزش کردن خودداری می کنند،حتی اگر مفید بودن ورزش برای شان معلوم باشد.
مثلاًبه کسانی که در پی حمله ی قلبی بهبود یافته اند اغلب ورزش کردن توصیه می شود.اینان ممکن است توجه کنند که با ورزش کردن تعداد ضربان قلبشان بالا می رود،و گرچه پاسخی طبیعی است.ممکن است این افزایش ضربان را علامت حمله ی قلبی مجدد تغییر کنند.وحشت حاصل باعث افزایش بیشتر ضربان قلب می شود و حتی ممکن است درد قفسه ی سینه هم در اینان بروز کند.
تنش و درد
تنش می تواند درد را بیشتر و مقابله با ان را سخت تر کند.وقتی خود را در موقعیتی پر تنش می یابید،بدن افزایش تولید هورمون هایی خاص مثل آدرنالین به آن پاسخ می دهد.این هورمون ها تغییرتی در بدن می دهند،از جمله افزایش فشار خون و ضربان قلب،وقتی تنش به درازا بکشد؛واکنش بدن کشیدگی ماهیچه ها ست.کشیدگی ماهیچه هاست. کشیدگی ماهیچه های گردن،شانه ها و سرد می تواند ایجاددرد کند،که باعث تنش بیشتر گردیده و دوباره به کشیدگی ماهیچه ها و درد بیشتر منجر می شود.سفت شدن ماهیچه های صورت،فرق سر و گردن می تواند باعث سردرد تنشی شود؛که ممکن است چند ساعت یا حتی چند هفته باقی بماند.
تلاش آگاهانه برای آرامش و کاهش میزان تنش اغلب به منظور کاهش خطر درد ناشی از مشکلات تنشی توصیه می شود.روش های آرامش مختلفی وجود دارد که در جلوگیری از بروز برخی علائم اولیه تنش ،مثل تنفس سطحی ،عدم تمرکز ؛و اختلال خواب موثر هستند.همه ی این تظاهرات ادراک درد را تشدید می کنند.
زبان درد عاطفی
گستردگی تظاهرات جسمانی درد احساسی در زبانی بازتاب می یاد که برای حالات هیجانی دردناک به کار می بریم.عباراتی مثل «انگار قلبم شکسته است»چگونگی انتقال درد احساسی به نشانه های جسمانی را نشان می دهد.بسیاری افراد واکنش های ابتدایی خود به مرگ همسر یا دوست نزدیک را به صورت احساس کرختی بیان می کنند.این احساس مسکن قلب توصیف شده و ممکن است روش مغز برای کشتن وقت پیش از پذیرش فقدان و کنار آمدن با درد احساسی ناشی از آن باشد.
مقابله با درد عاطفی
بیشتر مشاوران و درمانگران معتقدند بهترین مقابله با درد شدید عاطفی رودررو شدن با آن است:
v احساسات خو را پنهان یا سرکوب نکنید،چون ممکن است به صورت اختلالات جسمانی مرتبط با تنش ،مثل اگزما و سردردهای تنشی بروز کنند.
v احساسات خود را با یک دوست یا مشاور در میان بگذارید.
v آگاهانه روند احساسات منفی را متوقف کنید،این ها می توانند واکنش های شیمیایی در مغز ایجاد کنند که به چرخه ی افسردگی بینجامد.
v بکوشید بر جنبه های مثبت زندگی خود تمرکز کنید.
v خود را به منظور روگردنی مغز از افکار منفی نیشگون بگیرید.
v بکوشید خود را در صحنه ای آرامش بخش مجسم کنید،مثل جایی که تعطیلات را در آن جا به سر می برید.
مقابله با ترس
تر س از ناشناخته، احساس عدم اطمینان و فقدان شناخت ،همه می توانند احساس درد را شدت بخشد.در برخی موترد،ترس از درد بدتر از خود درد است.
روش احساس دردتا حدی زیادی تحت تأثیر تربیت ،تجارب آموزش و فرهنگ است.اگر از دردی که دچار آن هستید،یا از درمانی که تحت آن قرار گرفته اید می ترسید،این ترس ممکن است مانع اندیشه و رفتار منطقی شما شود.شاید بیشتر از همه،ترس و اضطزاب عملاً تلقی درد را شدت می بخشد.گرچه عمیق نگرش به درد هیچ گاه آسان نیست،یادگرفتن مقابله با ترس یا به حداقل رساندن آن یکی از مهم ترین راهبردهای اکتسابی درد است.
برگرفته از کتاب درد و تسکین درد